نوشتن نتیجه تفکر نیست. این واسطه ای است که تفکر در آن اتفاق می افتد
نوشته شده توسط : خبرگزاری ایرانی

نوشتن وقتی شروع نمی شود که بنشینیم تا یک پاراگراف را پس از دیگری روی صفحه یا صفحه قرار دهیم. این کار بسیار بسیار زودتر آغاز می شود ، همانطور که ما در مورد مقالات یا کتابهایی که می خوانیم ، پادکست ها یا کتاب های صوتی که گوش می دهیم و گفتگوها و تجربیات جالب زندگی که داریم یادداشت می کنیم.

این یادداشت ها به عنوان یک محصول فرعی از خواندن که به هر حال انجام می دهیم ، ایجاد می شوند. حتی اگر هدف شما ایجاد نظریه ای کلان نیست ، شما به روشی برای سازماندهی افکار خود و پیگیری اطلاعاتی که مصرف می کنید نیاز دارید.

اگر می خواهید چیزی طولانی مدت یاد بگیرید و به خاطر بسپارید ، باید آن را یادداشت کنید. اگر می خواهید ایده ای را درک کنید ، باید آن را به کلمات خود ترجمه کنید. اگر به هر حال مجبوریم این نوشتار را انجام دهیم ، چرا از آن برای ایجاد منابع برای انتشارات آینده استفاده نمی کنیم؟

نوشتن نه تنها برای اعلام نظرات کاملاً شکل گرفته ، بلکه برای ایجاد عقایدی است که ارزش اشتراک گذاری را دارد.

نوشتن در بهبود تفکر فرد به خوبی کار می کند زیرا شما را مجبور می کند تا با سطحی عمیق تر با آنچه می خوانید درگیر شوید. صرف این که بیشتر بخوانید به طور خودکار به معنای داشتن ایده های بیشتر یا بهتر نیست. این Iike یادگیری شنا است - شما باید با انجام آن یاد بگیرید ، نه فقط با خواندن در مورد آن.

چالش نوشتن و همچنین یادگیری نه چندان یادگیری بلکه فهمیدن است ، زیرا قبلاً آنچه را می فهمید فرا گرفته اید. وقتی چیزی را به درستی درک می کنید ، در یک شبکه مشبک از ایده ها و معانی مرتبط قرار می گیرد که به راحتی به خاطر سپردن آن می پردازد.

به عنوان مثال ، شما می توانید این واقعیت را که قرمز عروق قرمز و رگها آبی هستند ، به خاطر بسپارید. اما فقط وقتی می فهمید که چرا - که شریان ها خون غنی از اکسیژن را از قلب به بقیه بدن می رسانند ، در حالی که رگ ها خون کم اکسیژن را به قلب منتقل می کنند - این واقعیت هیچ ارزشی ندارد. و همین که این ارتباط معنی دار را بین ایده ها برقرار کنیم ، فراموش کردن آن دشوار است.

مسئله این است که معنای چیزی همیشه واضح نیست. این مستلزم شرح و تفصیل است - ما باید ایده جدید را با اصطلاحات خود کپی ، ترجمه ، دوباره بنویسیم ، مقایسه کنیم ، مقایسه کنیم و توصیف کنیم. ما باید ایده را از چند منظر ببینیم و به س questionsالاتی از قبیل "این واقعیت با دیگران که قبلاً می شناسم مناسب است؟" پاسخ دهیم. و "چگونه می توان این پدیده را با آن نظریه توضیح داد؟" یا "این استدلال چگونه با آن بحث مقایسه می شود؟"

انجام این کارها در محدوده سر ما بسیار دشوار است. ما به یک رسانه خارجی احتیاج داریم که بتواند در آن این جزئیات را انجام دهد و نوشتن موثرترین و راحت ترین ابداعی است که تاکنون ابداع شده است.

منبع: https://www.rathgraphic.com/sarresid-eskenas.html

کار خود را طوری انجام دهید که گویی نوشتن تنها چیزی است که مهم است
اصل دوم اصل قبلی را حتی بیشتر گسترش می دهد: آیا شما طوری کار می کنید که انگار نوشتن تنها چیزی است که مهم است.

در دانشگاه و علم ، تقریباً تمام تحقیقات با هدف انتشار نهایی است که ارنس خاطرنشان می کند: "چیزی به عنوان دانش خصوصی در دانشگاه وجود ندارد. ایده ای که به صورت خصوصی حفظ می شود به خوبی ایده ای است که شما هرگز نداشته اید. ”

هدف از تحقیق تولید دانش عمومی است که می تواند مورد موشکافی و آزمایش قرار گیرد. برای وقوع آن ، باید آن را نوشت. و همین که شد ، منظور نویسنده مهم نیست - فقط کلمات واقعی نوشته شده در صفحه مهم هستند.

این اصل ما را ملزم می کند تعریف خود از "انتشار" را فراتر از مفهوم محدود معمول آن گسترش دهیم. تعداد کمی از افراد می توانند کارهای خود را در یک ژورنال دانشگاهی یا حتی در یک وبلاگ منتشر کنند. اما همه آنچه را که ما یادداشت می کنیم و با شخص دیگری به اشتراک می گذاریم مهم است: یادداشت هایی که با دوست خود به اشتراک می گذاریم ، مشق شب که به استادی ارسال می کنیم ، ایمیل هایی که برای همکاران می نویسیم و سخنرانی هایی که به مشتری ارائه می دهیم همه دانش عمومی است.

این هنوز هم ممکن است یک اصل رادیکال به نظر برسد. آیا باید حتی ایده هایی را که فقط با آنها روبرو شده ایم ، یا نظرات نیمه شکل گرفته یا نظریه های وحشی که نمی توانیم آنها را اثبات کنیم ، تبلیغ کنیم؟ آیا واقعاً ما حتی به افراد بیشتری نیاز داریم که نظرات و نظریه های نیمه کاره را بصورت آنلاین پخش کنند؟

اما قسمت مهم این اصل است: طوری کار کنید که انگار نوشتن تنها چیزی است که مهم است. داشتن یک هدف مشخص و ملموس هنگام مصرف اطلاعات ، نحوه تعامل با آنها را کاملاً تغییر می دهد. شما بیشتر متمرکز ، کنجکاو ، دقیق تر و خواستار خواهید بود. وقت خود را برای نوشتن تمام جزئیات ، و تلاش برای ثبت یک ثبت کامل از همه آنچه گفته شد ، از دست نخواهید داد. درعوض ، سعی خواهید کرد که اصول را تا حد ممکن کارآمد فرا بگیرید تا بتوانید به جایی برسید که س questionsالات باز مطرح شود ، زیرا این تنها س questionsالاتی است که ارزش نوشتن دارد.

تقریباً همه جنبه های زندگی شما وقتی تغییر می کند که زندگی می کنید انگار که در حال کار برای انتشار هستید. شما متفاوت خواهید خواند ، و بیشتر به قسمتهای مربوط به استدلالی که ایجاد می کنید تمرکز می کنید. س sharالات واضح تری خواهید پرسید ، دیگر با توضیحات مبهم یا جهش منطقی راضی نیستید. شما به طور طبیعی به دنبال مکان هایی برای ارائه کارهای خود خواهید بود ، زیرا بازخوردی که دریافت می کنید فکر شما را مانند هیچ چیز دیگری پیش می برد. شما با در نظر گرفتن چندین مرحله فراتر از آنچه می خوانید و برای در نظر گرفتن پیامدها و پتانسیل های آن ، عمداً بیشتر عمل می کنید.

تمرین عمدی بهترین راه برای بهتر شدن در هر کاری است ، و در این حالت ، شما عمداً اساسی ترین مهارت را تمرین می کنید: تفکر. حتی اگر هرگز در واقع یک خط نوشتاری منتشر نکنید ، وقتی همه کارها را انجام می دهید انگار که جز نوشتن هیچ چیز مهم نیست ، هر جنبه از تفکر خود را به طرز چشمگیری بهبود خواهید بخشید.





:: بازدید از این مطلب : 86
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 5 آذر 1399 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: